.persianblog'">
یه دوست
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی اخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم میکردن یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد برای اینکه بیخود های و هوی می کرد و با ان شور بی پایان تساوی های جبری را نشان می داد با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را چنین نوشت : یک اگر با یک برابر است. از میان جمع شاگردان یکی برخاست همیشه یک نفر باید برخیزد ..... به ارامی سخن سر داد : تساوی اشتباهی فاحش و محض است نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند و او پرسید :اگر یک فرد انسان واحد یک بود ایا باز یک با یک برابر بود ؟ سکوت مدهشی بود و سوالی سخت. معلم خشمگین فریاد زد اری برابر بود و او با پوزخندی گفت : اگر یک فرد انسان واحد یک بود انکه زور و زر به دامن داشت بالا بود انکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود اگر یک فرد انسان واحد یک بود انکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت بالا بود و ان سیه چرده که می نالید پایین بود؟ اگر یک فرد انسان واحد یک بود این تساوی زیر و رو می شد حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود نان و مال مفتخواران از کجا اماده می گردید؟ پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟ یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟ یک اگر با یک برابر بود پس چه کس ازادگان را در قفس می کرد؟ معلم ناله اسا گفت: بچه ها در جزوه های خویش بنویسید : یک با یک برابر نیست...........!! ¤ نویسنده:عسل
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:15712 بازدیدامروز:12 بازدیددیروز:0 |
لینک دوستان من |
مسافره شب صالح |
لوگوی دوستان من |
|
درباره من |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
بایگانی شده ها |
پاییز 1384 تابستان 1384 |
وضعیت من در یاهو |
یــــاهـو |
|